ترانهترانه، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

روياي زندگي مامان و بابا

چهل روزگیت مبارک عزیزم

سلام ترانه گلم . فدات شم الهی . خیلی دوستت دارم . عاشقتم گلم. اونقدر دوستت دارم و نگرانتم که نگو. وقتی میخوابی مثل فرشته ها میشی. معصوم و پاک و دوست داشتنی . وقتی هم که بیداری عاشق و کشته مرده شیطونیاتم. دیروز چهل روزگیت بود . دوست داشتم حمام ببرمت ولی ترسیدم . تا حالا من تو رو حمام نکردم هر بار مامان جون طاهره تو رو حمام کرده. امروز هم میخوام دوباره برم قم پیش مامان جون اینا. آخه بعد از دو هفته که قم بودم. شنبه هفته پیش اومدم تهران خونمون و مامان جون هم اومد ولی رفت خونه خاله فائزه که دورادور مواظب ما باشه ولی من به تنهایی عادت کنم. البته شنبه تعطیل بود و بابایی هم خونه بود. خلاصه از روز شنبه به اصطلاح زندگی سه تاییمون بصورت رسمی شروع ش...
18 شهريور 1391

اولین پارک رفتنمون با هم

ترانه جونم دیشب اولین بار با هم رفتیم پارک. آخر هفته که تعطیله بابایی میاد پیشمون خونه مامان جون. چون تولد یکماهگیت هم بود تصمیم گرفتیم بریم بیرون. همگی با هم رفتیم پیتزا بخوریم که چون دیر رفته بودیم داشت تعطیل میشد و فقط سفارش میگرفت . ما هم سفارش دادیم و رفتیم یک پارک کوچولو نشستیم و اونجا شام خوردیم. تو هم مثل همیشه دختر خوبی بودی.
9 شهريور 1391

دخمل گلم یک ماهه شد.

سلام ترانه خوشگلم. مامانی دیروز تو یکماهه شدی گلم. تولد یکماهگیت مبارک.اینم دو سه تا عکس که توی اولین ماهگرد تولدت ازت گرفتم ...
9 شهريور 1391

دو هفته هست که خونه مامان جونیم

ترانه خوشگلم. دو هفته هست که اومدیم خونه مامان جون طاهره. احتمالا شنبه میریم تهران خونمون تا دکترامونو بریم و مامان جون فاطمه بیاد خونمون بعد از یک هفته هم دوباره برگردیم خونه مامان جون طاهره. احتمالا تا آخر شهریور خونه مامان جون میمونیم. نمیدونی چقدر همه دوستت دارن. خاله فائزه هم همراه ما خونه و زندگیشو ول کرده اومده خونه مامان جون. خاله ساره و دختر خاله حسنا هم خیلی دوستت دارن. باباجون هم خیلی بهت علاقه داره و بغلت میکنه و کلی قربون صدقت میره. مامان جون فاطمه و عمه زینب هم سراغتو خیلی میگیرن. خلاصه که توی کوچولو و نازم جسابی دل همه رو بردی.خیلی دوستت داریم ماه من. بوس.
9 شهريور 1391

دوری

عزیز جان سلام چند روزه که خونه مامان جونتی و من از دیدار شما و مامان گرانقدرت محروم دلم خیلی واستون تنگ میشه ولی یشتر مواقع وقتی زنگ میزنم نمیتونم درست و حسابی با مامانت حرف بزنم ( آخه مشغول تر و خشک کردن توه) روزای کسل کننده و بدیه دیشب فقط 3 ساعت خوابم برد دوستتون دارم خانمهای خوشگل و محترم ( ترانه و مامانی بلا - که همیشه دوستش دارم بیش از جان) فعلاً بابا خداحافظ
5 شهريور 1391